خطر بزرگی که دفع شد
غروب همان روز، موقع رفتن به مسئول اکیپ گفتم نیروها در جاهای قبلی نایستند، بعد آن طرف دره را نشان دادم و گفتم از آنجا نیروها را به حالت زنجیری پشت سر هم ردیف کند، ساعت یازده یا دوازده شب بود که یک دفعه صدای تیراندازی آمد.
اخبار فرهنگیمشاهده پست مشابه : قالب وردپرس Publisher ورژن ۱٫۹٫۳ – قالب پابلیشر – قالب ناشر